سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاوچران واقعی

نظر

 

اگر تاریخچه خود را بدانید، مفهوم گاوچران سیاه خارجی به نظر نمی رسد. آنها بخشی از یک داستان غنی آمریکایی هستند که قرن ها را در بر می گیرد و به ندرت در سینما یا واقعیت مورد بررسی قرار می گیرد. گاوچران واقعی نتفلیکس به بررسی تکرار جدیدتر این فرهنگ می پردازد، «کابوهای شهری» سیاه پوست که در 100 سال گذشته در شمال فیلادلفیا ساکن بوده اند. اگرچه اعتراف می‌کنم که ترجیح می‌دهم مستندی درباره افرادی که این سنت را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده‌اند، داشته باشم، ویژگی داستانی کارگردان ریکی استاب به عنوان یک معرفی ارزشمند عمل می‌کند. مانند «سرزمین عشایر»، این فیلم شامل اعضای واقعی جامعه است که در کنار بازیگران مشهوری مانند ادریس البا، جارل ژروم و همیشه خوش‌آمد لورین توسن بازی می‌کنند   .

البا نقش هارپ، یکی از رهبران جامعه اصطبل های خیابان فلچر را بازی می کند. او در اصطبل کار می کند، به جوانان سرکش جامعه کمک می کند و از اسب ها مراقبت می کند که یکی از آنها را در خانه خود نگه می دارد. هارپ یک پسر به نام کول (کالب مک لافلین) دارد که در دیترویت زندگی می کند. با شروع فیلم، مشکلات انضباطی کول در مدرسه و خانه برای مادرش بسیار زیاد شده است. بدون اینکه به پسرش بگوید، تصمیم می گیرد او را به فیلادلفیا بسپارد تا تابستان را با هارپ بگذراند. کول با تمام وجودش اعتراض می کند، اما این کار آنقدر تمام شده است که مادرش در اواسط اعتراض از آنجا خارج می شود و او را در خیابان مقابل خانه هارپ رها می کند.

کول سابقه ای در فیلی دارد، حتی اگر تعداد کمی از آن شامل پدرش باشد. اما همسایه‌های هارپ او را به یاد می‌آورند، از نسی (توسن)، یک عضو جامعه سخت‌گیر اما دوست‌داشتنی شروع کردند. او توجه کول ویران شده را جلب می کند و او را به گوشه ای می فرستد تا پدرش را پیدا کند. هارپ دور یک آتش‌سوزی مناسب‌تر برای یک شهر نشسته است - یک سطل زباله شعله‌ور - و با گروه برادران و خواهرانش داستان‌ها را عوض می‌کند. در یک نقطه، پلیسی با بازی متد من ظاهر می شود، نه برای برهم زدن مهمانی، بلکه برای هشدار دادن به آنها در مورد وضعیت اصطبل.

همه اینها برای کول فراتر از عجیب و غریب است. علاوه بر تراشه ای که بر روی شانه هایش وجود دارد در مورد مجبور شدن به گذراندن وقت با مردی که به سختی او را می شناسد، ترتیبات زندگی چیزهای زیادی را برای او باقی می گذارد. او نه تنها مجبور است با کمدهای خالی و یخچالی پر از نوشابه و آبجو سر و کار داشته باشد، بلکه هم اتاقی اسبی فوق الذکر است که بیشتر فضای اختصاص داده شده برای مهمان خانه را اشغال می کند. هارپ بیشتر از خودش برای غذا دادن به اسب‌هایش وقت و پول اختصاص می‌دهد، بنابراین کول مجبور خواهد شد مقدار زیادی غذا بخورد.

فیلی یک مهلت می دهد: ملاقات دیرهنگام کول و پسر عموی بزرگترش اسموش (جروم). اسموش او را به مکان‌های آشنا می‌برد، با او علف هرز می‌کشد و با او صحبت می‌کند که ارزشش را دارد. او همچنین توضیح می‌دهد که وقتی مادر شخصی او را می‌فرستد تا تابستان را با پاپ‌هایش بگذراند، این یک سناریوی غیرقابل برگشت است. استراوب و نویسنده همکارش، دن والسر، از شخصیت ژروم برای تمایز بین مسیرهایی که مرد جوانی مانند کول ممکن است طی کند، استفاده می‌کنند، که بر داستان و نتیجه بسیار آشنای مواد مخدر تکیه می‌کند. با این حال، آنها همچنین با ساختن یک پرتره اغلب لطیف از مردی که زمانی در همان چهارراهی ایستاده بود که قهرمان داستان ما ایستاده بود، ما را غافلگیر کردند. جروم، طبق معمول، عملکردی عالی، ظریف و پیچیده ارائه می دهد. او در ایجاد همدلی آنقدر خوب است که وقتی وحشیگری به او می رسد، فیلم به سختی می تواند آن را به ما نشان دهد.

هارپ اسموش را تاثیر بدی می‌داند، بنابراین کول برای مخفی نگه داشتن سفرهای شبانه‌اش با پسر عمویش، شروع به کار در اصطبل می‌کند. نسی به او می‌گوید: «چیزهای سخت مقدم بر چیزهای خوب هستند.» یکی از آن چیزهای سخت بیل زدن کود است که مقدار بی پایانی از آن وجود دارد. در این صحنه ها با پاریس (جمیل پراتیس) که به عنوان سرپرست سرسخت او عمل می کند و اشا (ایوانا مرسدس)، یک سوار/مربی تاثیرگذار که با کول رابطه معاشقه ای دارد، ملاقات می کنیم. هر دو توسط اعضای واقعی جامعه اصطبل های خیابان فلچر بازی می شوند و نت هایی از واقع گرایی را به نقش های داستانی خود اضافه می کنند. پراتیس به اندازه بازیگرانی که او را احاطه کرده اند به یاد ماندنی است.

وسترن ها همه در مورد شخصیت های بزرگتر از زندگی با پتانسیل برای موقعیت افسانه ای هستند. اخلاق آنها اغلب با مفاهیم روشنی از خیر و شر تعریف می شود. بهترین ها این خطوط دوتایی را محو می کنند، و در حالی که "Concrete Cowboy" دقیقا یک وسترن نیست، به راحتی برخی از محتویات این ژانر را به تصویر می کشد. طلوع شگفت انگیز خورشید، صحنه ای قدرتمند از رام کردن اسب، و منظره دیدن ادریس البا سوار بر اسب وجود دارد. اگرچه این نقش به البا نیاز دارد که شکلی انسانی‌تر از حد معمول، کامل با شکم گلدانی ارائه دهد، اما او هنوز به اندازه‌ای از قدرت ستاره‌ای برخوردار است که در هنگام روی زین، چهره‌ای خیره‌کننده به نمایش بگذارد. برای امرار معاش، او دو صحنه دراماتیک عالی با مک لافلین ارائه کرده است، از جمله یک مونولوگ خیره کننده در مورد چگونگی نامگذاری کول.

"Concrete Cowboy" با استفاده از شهر فیلادلفیا به عنوان ثابت بین این دو، دو خط داستانی خود را با کمترین مشکل با هم ادغام می کند. دیدن شخصی که در یک محیط شهری سوار بر اسب است، هرگز ناراحت کننده نیست، زیرا همانطور که یکی از شخصیت ها اشاره می کند، اسب ها همیشه در شهر بوده اند. نگه داشتن راه خاصی اززندگی، علیرغم تلاش نیروهای مزاحم بیرونی برای تخریب آن، بخشی از چشم انداز فرهنگی یک شهر نیز هست. در کنار هم قرار گرفتن روز کنونی گاوچران ها و گذشته تاریخی آنها در لحظه ای شگفت انگیز در نزدیکی پایانی که خدمه خیابان فلچر برای یک سواری باشکوه در خیابان می روند، اشاره می شود. یک پسر جوان سیاه پوست در یک ماشین آنها را با هیبتی که جان فورد در فیلم هایش سواری های باشکوهی می کرد مشاهده می کند. شما می توانید در این لحظه احساس غرور و شادی کنید و با یقین بدانید که به همین دلیل فیلمسازان تصمیم گرفتند این داستان را روایت کنند.